به تو گفتم ببین،منو دیدی ولی چرا نگام نکردی

به همین زودی یادمون می ره،هر چی می خوای بگو،هر کاری می خوای بکن،هوا هم دیگه از نفس کشیدنم خسته شده.درست همون لحظه ای که بفهمی هیچی نبودی،تو توی این همه مدت هیچی نبودی،کجایی؟منو می بینی؟صدامو می شنوی؟اصلا هستم؟یا یه تووهمه که واسه خودم دارم.می خوام برم یه جایی که بشه بلند جیغ کشید بدون اینکه کسی تورو متهم کنه به جنون.شایدم دیونم.شایدم خسته یا منتظر یه تلنگرم که بهم بخوره،بعد شروع کنم به فریاد زدن.تو هم بگو.نمی تونی تحمل کنی؟فقط تو داری تحمل می کنی؟من کجای دلتم؟فاصله های لعنتی.می خوام بهتون غلبه کنم.می خوام بشکنمتون.خدایا،هستی؟می شنوی؟خسته ام.ولی صدام تو گلوم خفه شده.تو بیا کمکمون.فقط خودت.

پاورقی:قهرم.با من،با خودم و با تو و با این وبلاگ.نمی دونم شاید برگشتم.

دلم بستنی می خواد

اگه گفتی دلم چی مخواد؟

دلم هوس دوم دبیرستانمو کرده،که معلم ریاضیمون رو اذیت می کردیم و از کلاس اخراج می شدیم.

دلم هوس همه ی لحظه هایی رو کرده که کف حیاط مدرسه ولو می شدیم و به جیغ های ژاول(لقب ناظممون) و تهدیداش می خندیدیم و خیلی چیزای دیگه که...

چقدر بده که الان میدونم در لحظه ای هستم که یه روز آرزوشو داشتم و حالا در همون لحظه به شما می گم که دلم هوس قدیما رو کرده.تو الان در فکر چیزی هستی که مطمئنا وقتی بدستش اوردی چیزای دیگه ای هستن که بازم بخوایشون.من اینو تازه فهمیدم الان چشامو می بندم،به این فکر می کنم که الان چی می خوام.................یه بستنی گنده

ice creamچیه؟دلتون بستنی خواست؟

 

گریه

اصولا آدم یه وقتایی دلش می خواد بزنه زیر گریه که این کار دلایل مختلف داره

ممکنه دلش واسه یکی یا واسه یه جا تنگ شده باشه

ممکنه یه حرفی تو دلش باد کرده باشه

ممکنه یکی دیگه ناراحتش کرده باشه

ممکنه گرسنه اش باشه(خیلی مورد مهم و قابل ذکری بود)

ممکنه دردش گرفته باشه(سوزش از نواحی مختلف هم شاملش می شه)

ممکنه.....اصلا همینجور الکی بخواد بزنه زیر گریه،اصلا مگه گریه کردن هم دلیل می خواد؟(یه دوستی داشتم موقع خمیازه کشیدن اشکاش جاری میشد)

در همین جا به بی ربط بودن این یادداشت اعتراف می کنم.هر کی هر وقت دلش خواست گریه کنه.تو چی می گی؟هان؟

begin to cry

 

تولد من

هووررا.امروز هجدهمین سالگرد تولدمه.واسم خیلی زود گذشت،نمی دونم که تو این ۱۸ سال کارایی که باید انجام می دادم دادم یا نه.خیلی سخته که بخوای خودتو مورد قضاوت قرار بدی ولی هرچی بوده و نبوده.دوست های خیلی خوبی دارم که فکر کنم از همه چیز بهتر باشه.مرسی از همه اونایی که بهم تبریک گفتن.

از این لحظه من هجده سالم شد.قدرت خدا.حالا یعنی چی می شه؟؟؟؟؟؟

پاورقی:به بنده خداهایی که (خدایی نکرده)فکر کردن من دعوتشون میکنم واسه شام و کیک و جشن تولد بگم که،من از این سوسول بازیا خوشم نمیاد.تا فردا ساعت ۲۴ وقت دارین هدایاتونو برسونید بدستم.                          gift

مرثیه ای برای کنکور

الان من یه چیزی تو مایه های<نوشدارو پس از مرگ سهرابم>

فلسفه کنکور:یه عده آدم بیکار دور هم نشستن و برای یه عده بیکار دیگه برنامه ریزی کردن که نکنه خدای نکرده اون عده بیکار دوم برن معتاد بشن ودر امور ناشایست بیفتن،از این رو(همان رو)با خودشون گفتن نمی شه که جوونا وقتی دیپلم گرفتن صاف صاف راه بیفتن تو جامعه که.....(نه!خدایی میشه؟)پس هی تو کلشون می کوبیم که همه باید برن دانشگاه یا مثلا رو دیوارا بنویسن هرکی نره دانشگاه خره و غیره.(البته موفق هم شدن)چون وقتی یکی دیپلم میگیره اگه نره دانشگاه همه میگن یارو(دور از جون شما)خره.بعد (همون آدمای دانا)گفتن که حالا بازم نمیشه کی همه ییهو برن دانشگاه که(نه!حالا خودمونیم میشه؟)پس یه چیزی می ذاریم که جلو این هجوم رو بگیره بنام کنکور(در باب اینکه چرا کنکور و چرا کفگیر نه!مفصلا بحث میکنیم).بدین وسیله جوونا بعد از یک سال مرارت و سختی و استرس وهزار جور بیماری صعب العلاج،اگه تونستن دوام بیارن می رن دانشگاه(تازه اگه).اگرم نه یه سال بعد شایدم بعدتر.اگرم سر عقل اومدن که دانشگاه اخر راه نیست و هر کی نره دانشگاه خر نیست،مهم نیست چون اون موقع دیگه حتما نمی تونن صاف صاف راه برن

(وقتی جواب تعین رشته ها رو دادن میگم که من جز کدوم دسته هستم)

برای تو

وقتی راه میرم صدای پاتو میشنوم،می دونم که نیستی ولی بازم برمی گردم و پشت سرم رو نگاه میکنم،موقعی که گریه میکنم جای دستات رو شونه هام احساس میشه،بازم تو نیستی ولی دلم می خواد باشی،پس دوباره و دوباره دنبالت میگردم،وقتی چشمامو بستم سایه ات روی صورتم می یوفته،اینبار دیگه مطمنم که تو اینجا نیستی ولی چشام نمی تونن بسته بمونن اگه واقعا اینجا بودی و من خواب میموندم چی؟

انگار اینجا همون جای همیشگی هست.۲ماه با اینده فاصله داریم.موقع تابستون هم یادمون میره که چترهامون رو ببندیم و به بالا سرمون نگاه کنیم.خیلی مزخرفی حالم ازت بهم میخوره.دیگه اون قیافه خوشکلت هم منو راضی نمی کنه،میدونم به زور رنگ روغن اینقدر جذاب شدی.همیشه به خاطر رک بودنم تحسینم می کردی،اما حالا...آره من همینم می خوام از این به بعد هرچی اومد سر زبونم سریع تفش کنم حتی اگه تو و بقیه هم ناراحت بشین،چقدر وقته از ته دل نخندیدم،زیر بارون گریه نکردم،اره.تو میگی:دلیل نداره احساساتتو نشون بدی.با یه لبخند الکی هم دوست داشتنی تری هم راحت تر.

ولی نه من نمی ذارم که رفتارم مثل قیافه ی تو فریبنده باشه.می خوام یادم نره که هنوزم هستن اونایی که به خاطر اخلاق لجنم دوستم دارن.من خودمم تو هم همون تو بمون.